پاریسسنتژرمن یا لیون؟ لطفاً انتخاب کنید!
لیدا هادی، سردبیر رسانه بیمه دیجیتال / اگر برایتان مسئله جدی نباشد که یک خانم، آن هم از مدل روزنامهنگارش اخبار و اتفاقات فوتبال را جدی دنبال کند، باید عرض کنم که در سبک باشگاهداری نوین در اروپا دو مدل خیلی مشخص و معروف داریم.
یک سبک که به مدل ویترینی معروف است، تمرکز را روی خرید بازیکنان نامدار و کلکسیونی میگذارد و با ساختن یک تیم جذاب از چهرههایی که مردم عاشقانه دوستشان دارند، هم پای تماشاگران زیادی را به ورزشگاه میکشاند، هم در فروش پیراهن به هواداران در اقصی نقاط دنیا رکورد میزند، هم احتمالاً نتایج خوبی در لیگ میگیرد. مثالش هم میشود پاریسسنتژرمن فرانسه.
البته که لازمه چنین مدلی، پشتوانه مالی قدرتمند و تمامنشدنی است. دقیقاً مثل کاری که ناصر الخلیفی و هلدینگهای قطری برای تیم پاریسی میکنند. در این مدل مسئله بازار نیست، بلکه همه این بریزوبپاشها توجیه برندینگی دارند. یعنی لزوماً قرار نیست باشگاه بر پایه ساختار خودش دخلوخرج کند. مالکان پولدار تیم پرطرفداری را انتخاب میکنند، به پایش پول میریزند و قهرمان میشوند و به همین واسطه، محبوبیت و خوشنامی نزد هواداران پیدا میکنند و شناختهتر میشوند.
سبک دوم اما رویکرد متفاوتی دارد، به زیرساختها بیشتر توجه میکند، آکادمی فعال دارد و بازیکنان زیادی را از پایه پرورش میدهد، ریسک بیشتری برمیدارد، بلندمدتتر برنامهریزی میکند، مربی حاشیه امنیت بیشتری دارد و خرید بازیکنان کلیدی برایش با مفهوم «بهصرفهبودن» سنجیده میشود. به این معنی که آنها بازیکنانی را میخرند که حتی اگر ستارههای بزرگی باشند در بازه سه، چهار سال آینده بشود آنها را در همان بازار با قیمت معقولی فروخت.
در باشگاه خبری از سلبریتی نیست، همه تقرییاً با یک مکانیسم حقوق میگیرند و پلهپلهساختن در ارکان مختلف باشگاه ارزش به حساب میآید. این مدل کاملاً در راستای بیزینس فوتبال است. یعنی مالکان اینگونه باشگاهها، چندان به زرقوبرق ژورنالیستی اهمیتی نمیدهند و هر روز روی جلد مجلهها نیستند. برایشان مهم است که از آنچه در اختیارشان قرار گرفته، پول دربیاورند و این پولدرآوردن یک مکانیسم متداوم و دائماً روبهرشد باشد. نمونهاش آنچه در دوره اول «خوان لاپورتا» در بارسلونا و به واسطه رونقگرفتن کمپ لاماسیا اتفاق افتاد و آن بارسای طلایی با «پپ گواردیولا» را به رخ دنیای فوتبال کشید. یا اتفاقی که در همان فرانسه، سالهاست در تیم لیون (که اتفاقاً جدیترین رقیب پاریسیها در این سالها بوده) افتاده است.
به طرز عجیبی در مدتی که به واسطه سردبیری بیمه دیجیتال از نمای خیلی نزدیکتر مشغول معاشرت و مصاحبه و گفتوگو با مدیران عامل و فعالان صنعت بیمه بودهام، این دو مدل باشگاهداری در ذهنم تداعی شده است. انگار که در صنعت بیمه ما هم، مدیران دو رویکرد ویترینی و بیزینسی را دنبال میکنند. عدهای که معمولاً خودشان هم میدانند دوام چندانی در مسند مدیرعاملی شرکت ندارند، با منابعی که معمولاً ارتباط مستقیمی با درآمد حاصل از فروش بیمهنامه ندارد، تبلیغات آنچنانی میکنند، همهجا هستند و برایشان آمار و ارقامی که در گزارشها درج میشود، مهم است، زیرا اصلاً بر پایه همین اعداد عملکردشان قضاوت میشود. اینگونه شرکتها معمولاً در واقعیت (و نه در گزارشها) ضررده هستند و رشد فروششان همواره مقطعی و کمپینمحور است.
گروه دیگر اما آنهایی هستند که رشد در بازار بیمه برایشان واقعی است. همزمان با کمپینهای متعدد مارکتینگ و فروش به زیرساخت هم توجه کردهاند. هر بار که سراغشان میروی چیزی از جنس محصول یا خدمت جدید در آستین دارند. هیاهویی که صرفه اقتصادی نداشته باشد، نمیکنند و علاقهمندند روی کسبوکارهای کوچک اما نوآورانه ریسک و سرمایهگذاری کنند.
حالا بیایید یک شرکت بیمه را به باشگاه فوتبال تشبیه کنیم.
فرض کنید سهامداران، همان مالکان باشگاه هستند، مدیرعامل رئیس باشگاه، مدیران مارکتینگ، مسئول ترنسفرها و بازیکنان شبکه نمایندگان فروش. در چنین مقایسهای فکر میکنید مشتریان بازار صنعت بیمه در ایران (همان هواداران) کدام مدل را ترجیح میدهند؟ پاریسسنتژرمن یا لیون؟
تقلب: «سایمون کوپر»، روزنامهنگار معروف فوتبالی در کتاب معروف «چرا انگلستان همیشه میبازد؟» میگوید لیون موفقترین باشگاه فوتبالی دنیا در ۲۰ سال اخیر است. در رده اول تیمهای اروپایی بهراحتی بازیکنانی از آکادمی لیون را پیدا میکنید که تقریباً رایگان در لیون بازی کردهاند و وقتی ۲۲، ۲۳ساله شدند، با قیمتهای نجومی به پاریس، منچسترسیتی، چلسی، رئال و… فروخته شدند. مدیران لیون وقتی وکلای پاریس در دادگاههای یوفا مشغول دفاع از پرونده تخلفات مالی باشگاه هستند، روی سکوهای ورزشگاههای نهچندان شلوغ در جاهای مختلف دنیا، ساندویچشان را با لذت گاز میزنند و اسمهای جدیدی به فهرست استعدادهای تازه کشفشده باشگاه اضافه میکنند.