هر خسارتی جبران میشود غیر از اعتماد از دست رفته!
هر پدیده اجتماعی لایهها و سویههای متفاوت و گاه متضادی دارد که برای درک هرچه دقیقتر آن باید از آن دور شد تا همه اضلاع زشت و زیبای آن را با هم دید. به زبان نیچه میشود گفت «فراسوی نیک و بد».
ما این روزها در خیابانها اتفاقات زشت زیاد دیدیم. از ناروایی به دختری جوان، صرفاً به سبب پوشش دلخواه تا کشیدهشدن پای کودکان به بهانه حفظ امنیت به وسط میدان اعتراض. باشد! آن سمت ماجرا را هم ببینیم. زیر مشت و لگد رفتن سربازان نیروی انتظامی و خشم کنترلناشده جوانان به جان آمدهای که دیگر نه تابی برای تحمل دارند و نه اختیاری برای تأمل. در ورای همه این زشتیها اما میتوان بهدرستی به زیبایی محض رسید. ورای شعارهای تند و هنجارشکن این روزها شعارهایی هم سر داده شد که هر کدام میتوانست و میتواند تیتر یک مطبوعات رسمی کشور باشد. گزارهای همچون کردستان چشم و چراغ ایران که نشان داد مردم ما نه «اتحادیه اقوام»اند و نه مجموعهای متعارض از اتنیکها؛ بلکه یک «ملت» هستند با رنجها و شادیهای مشترک و تاریخ و فرهنگ و زیست جهانی مشترک.
این «ملت» بالغ همانگونه که کاستیهای حاکمیت را فریاد میزند، با هزار زبان میگوید فریب بیگانه را نخورده است. سالهاست که هزینههای زیادی خرج غیریتسازی و قومستیزی در ایران میشود، اما مردم درست در همان لحظهای که به حاکمیت اعتراض دارند، یک اصل را هم فریاد میزنند؛ اینکه ما یک ملتیم. پس درست در لحظهای که از ناامیدی و بیاعتمادی میشود گفت، به نقطه شروعی درخشان برای امید و اعتماد هم میتوان رسید.
البته اعتماد سویههای متفاوتی دارد؛ اعتماد مردم به مردم، اعتماد حاکمیت به مردم و اعتماد مردم به حاکمیت. اگر هر سه شق اعتماد که خود حاصل امید به آینده است، محقق شود در نهایت به سرمایه اجتماعی و رشد و توسعه تبدیل خواهد شد؛ بنابراین از منظر جامعهشناختی این مسیر از امیدواری آغاز و به سرمایه اجتماعی بهعنوان موتور محرک توسعه ختم میشود، اما امید چگونه شکل میگیرد؟
امید حاصل چشماندازی روشن از آینده است که دولتها سهم بسزایی در شکلگیری آن دارند. اگر مردمی احساس کنند با مسئولانی طرف هستند که برای بهبود وضع زندگی آنها تلاش میکنند و آزادی و رفاه و کرامت آنها را در نظر دارند، به نهاد دولت اعتماد کرده و بر این مبنا نسبت به خود نیز با اعتماد رفتار میکنند، زیرا میدانند دولتی معتمد ضامن اعتماد آنها به یکدیگر است.
شاخص اعتماد معیاری مهم برای اندازهگیری میزان رشد و توسعه جوامع است که امروز در رشد و توسعه اقتصادی نیز بهعنوان ابزاری مهم از آن یاد میشود. هرچند هنوز میان جامعهشناسان و اقتصاددانان بر سر آن اختلافهاست.
عوامل مؤثر بر این شاخص معلوم و مشخصاند. صداقت حاکمیت در برابر فساد، رضایت از امنیت و مقابله با جرم، اطمینان به حاکمیت، پاسخ به حاکمیت، عدالت حاکمیت، تعصب مذهبی، امنیت مالی، احساس تحرک اجتماعی و رضایت از خدمات آموزشی و بهداشتی و… که در این میان عامل صداقت حاکمیت، بهویژه در برابر فسادهای اقتصادی و اجتماعی و پاسخگویی حاکمیت نقش تعیینکنندهای دارند. کشور چین مدتهاست که در صدر فهرست بالاترین میزان شاخص اعتماد مردم به دولت در میان کشورهای دنیا قرار دارد. چرا؟ چون مردم حرف و عمل دولتمردان را یکی میبینند؛ حتی اگر با محرومیتهای بسیاری نیز همراه باشند. اقدامات دولت چین در مبارزه با فساد و نشاندادن اهمیت مردم در دوران کرونا دولت را پیش چشم مردم چین عزیز کرد.
ما این روزها در خیابانها اتفاقات زشت زیاد دیدیم. ما موضعگیریهای عجیب و زشت شنیدیم. زشتی هیچوقت نمیماند و این روزها میگذرند، اما آنچه میماند و با زشتترین حالت ممکن خودش را به ما مینمایاند، امید و اعتماد مخدوششده است؛ همان رکن اساسی رونق اجتماعی، همان پایه اصلی رونق کسبوکاری، همان شاخص بزرگی که ما را به دنیا معرفی میکند. میدانید! آنچه امروز کسبوکارهای ما باید نگران آن باشند، سرکوب دیجیتال نیست که آن هم خودش داستانی است جدا و ماجرایی است در این صیانت اجباری.
زیان دیجیتال را میتوان جبران کرد. همیشه راهحلی برای رسیدن به راهکاری جدید هست. مگر در این سالها انسداد مسیرهای ارتباطی در استفاده از تلگرامها و فیسبوکها و… مؤثر بود؟ این بار هم نیست. مغز متفکر نوآور کسبوکاری راه خودش را بهحتم پیدا میکند. حالا کمی کمتر از سابق. سرکوب دیجیتال را میتوان جبران کرد، اما آیا راهی برای جبران اعتماد از دست رفته هست؟ آیا میتوان مردم را هنوز به بارقههایی از حمایت و توجه امیدوار کرد؟ اعتماد یکی از بزرگترین محرکهای سرمایهگذاری در صنایع مالی، بهخصوص صنعت بیمه است که کاهش آن میتواند نهفقط مانعی برای رشد که حتی عاملی برای کاهش اقبال عمومی باشد. نگذاریم پایههای اعتماد و اطمینان سست شود که اگر این اتفاق بیفتد، هیچ کسبوکاری از بیاعتمادی مشتریانش در امان نخواهد ماند!